مدیریت راهبردی چیست

آشنایی با اهداف، ۴ مرحله پیاده سازی و کاربرد مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک با هدف طرح ایده در زمینه های مختلف کاری برای کمک به پیشرفت شرکت کاربرد دارد.
در نهایت ارزیابی آن ها توسط کارشناسان ارشد در این حوزه برای دستیابی به موفقیت در زمینه های کاری انجام می شود.
مدیریت راهبردی یا استراتژیک به چند روش مختلف قابل انجام است.
در یکی از این روش ها پس از طرح ایده، تمام مطالب مرتبط با آن گردآوری می شود.
در روش دیگر این راهبردها را از لحاظ مراحل اجرایی بررسی می کنند.
دلیل بررسی این استراتژی ها با روش های مختلف، تدوین آن ها از لحاظ نحوه انجام و برنامه ریزی است که به آن مدیریت استراتژیک تجویزی گفته می شود.
به این معنا که برای عمل به طرح ها تنها بهره گیری از یک راه حل کلی کفایت می کند یا
باید جوانب دیگر آن نیز سنجیده شود.
سپس نسبت به اجرای طرح های پیشنهادی اقدام می کنند که به این مرحله مدیریت استراتژیک توصیفی گفته می شود.
بنابر این در این مقاله قصد داریم که مهندسان و مدیران شرکت ها را با مفاهیم این مدیریت آشنا کنیم.
1# مفاهیم مدیریت استراتژیک
تمام مراکز تجاری و علمی این فرصت را دارند که از این مدیریت در زمینه های مختلف استفاده کنند.
بعضی از شرکت ها که به شرکت های انعطاف پذیر معروف هستند،
جهت اجرای مدیریت راهبردی چیست رویکردهای خود از آسان ترین راه ها استفاده می کنند.
نقطه مقابل این شرکت ها، شرکت های انعطاف ناپذیر است که
مداوم با تغییر در رویداد ها و مسائل اجرایی درگیر هستند.
شخصی که مسئولیت مدیریت استراتژیک را بر عهده می گیرد،
باید از خلاقیت و طرح های نوآورانه در اجرای راهبردها استفاده کند.
زمانی نیز ممکن است که مدیر مسئول تنها بر اجرای یک طرح نظارت داشته باشد و
در انجام یا ابداع آن نقشی ایفا نکند.
در راه اندازی کسب و کار باید افرادی حضور داشته باشند که مهارت ها و شایستگی های لازم را در این زمینه داشته باشند.
براساس فرهنگ تجارت لازم است که افراد در رسیدن به اهداف از بهترین و کوتاه ترین راه ها استفاده کنند.
به طور معمول شرکت های انعطاف ناپذیر علاقه ای به ایجاد تغییر در روند کسب و کار خود ندارند.
زیرا ایجاد تغییرات در زمینه کاری را ورود به فضای جدید و متفاوتی می دانند که با سختی های زیادی همراه است.
2# اهمیت طرح ایده در مدیریت استراتژیک
زمانی که این مدیریت شروع به ارزیابی نتایج و اهداف می کند،
ممکن است که فاصله زیادی را بین راهبردها و تبدیل آن ها به طرح اجرایی احساس کند.
این مسئله برای مسئولان دشوار به نظر می رسد و در اغلب موارد از اجرای آن ها دست می کشند.
بنابر این یکی از مهم ترین مسائل در حوزه مدیریت استراتژیک ارائه طرح هایی است که
ارزش و قابلیت اجرا داشته باشند.
1-2# نقش افراد در مدیریت راهبردی
در تمام شرکت ها و سازمان ها ایده های مربوط به کار در حوزه های مختلف توسط کارمندان و مدیران با رتبه های پایین ایجاد می شوند.
این طرح و برنامه ها از زمان ایده پردازی تا اجرای آن ها بر عهده مدیران راهبردی است.
در واقع مدیران ارشد مسئول نظارت و اجرای طرح های پیشنهادی هستند و ایده پردازی بر عهده آن ها نیست.
در بعضی از سازمان ها افرادی حضور دارند که فقط در حوزه طرح ایده و نوآوری های مربوط به آن فعالیت می کنند.
این نکته دلیلی بر این موضوع است که طراحی و نوآوری ایده اهمیت بسیاری دارد.
پس از عبور از این مرحله، استراتژی ها و راهبردهای انتخابی توسط مسئولان و کارشناسان مربوطه تدوین و در هر یک از زمینه ها نسبت به اجرای آن ها اقدام می شود.
3# کاربرد مدیریت استراتژیک
جالب است بدانید که این مدیریت تنها به بخش های خاصی نظیر سازمان های داخلی و اداره جات دولتی محدود نمی شود.
بلکه در ایجاد و پیشرفت روابط خارجی شرکت ها نیز مدیریت راهبردی کاربرد گسترده ای دارد.
به عنوان مثال زمانی که رئیس دانشکده تصمیم به ارتقا سطح علمی آن می گیرد،
مدیریت استراتژیک با بررسی تمام جوانب نسبت به انجام این عمل برنامه ریزی می کند.
به این معنا که برای افزایش سطح علمی به تجهیزات بالا و بهره گیری از استادان خبره و با تجربه در زمینه تدریس نیاز داریم.
در حقیقت هدف این مدیریت کمک به طرح برنامه و ایده پردازی برای رسیدن به هدف های شرکت و آرمان های مدنظر مدیران از طریق اجرای طرح های پیشنهادی است.
4# نکات مهم در مدیریت راهبردها
برنامه ریزی انجام شده توسط کارمندان و مدیران سطح پایین باید به گونه ای باشد که
تمام جوانب را در نظر بگیرد.
به این معنا که مواردی نظیر منابع انسانی و مالی و معیارهای مربوط به اجرای طرح و نتیجه کار که ممکن است فروش یک محصول یا کمک به پایداری کالا در بازار باشد، سنجیده می شود.
یکی از بهترین کارها در تعیین آینده راهبردها و اهداف شرکت درخواست کمک از مشاور مالی است.
زمانی که قصد انتخاب یک مشاور مالی را دارید،
باید نسبت به استخدام بهترین آن ها در حوزه کاری خود اقدام کنید.
در واقع باید فردی که به عنوان مشاور مالی به کار می گیرید، نیازهای شرکت را بشناسد و
جهت رفع آن ها از راه های مختلف تلاش کند.
همچنین بهتر است که حین طرح ایده برای اصلاح راهبردهای شرکت و پیشرفت آن در زمینه کاری، شرکت های رقیب و درصد موفقیت آن ها در این زمینه را نیز در نظر داشته باشید.
5# مراحل مدیریت استراتژیک
مراحل این مدیریت به چهار بخش تقسیم می شود.
در مرحله اول باید تمامی نقاط ضعف و قوت شرکت را هنگام طراحی ایده در نظر بگیریم.
به این معنا که اگر تصور می کنیم که ممکن است در این زمینه در تامین اهداف شرکت دچار تزلزل شویم از اجرای طرح های پیشنهادی دست بکشیم.
اما در صورتی که متوجه شدید که ایده ها ارزش اجرا را دارند، به سراغ مرحله دوم بروید.
در مرحله دوم اطلاعات لازم در زمینه اجرای طرح ها را در نظر می گیریم و
از هر لحاظ آن ها را می سنجیم.
مدیران استراتژیک در این باره ملزم هستند که از مسائل و منابعی بهره بگیرند که
جهت تامین اهداف شرکت مفید باشند.
همچنین باید طرح ها قابلیت دفاع در برابر مدیران دیگر را داشته باشند و
پیش از ارائه به طور کامل ارزیابی شوند.
در مرحله سوم لازم است که ایده های طراحی شده را بررسی و از روند آن ها جهت کسب منافع شرکت اطمینان حاصل کنید.
علاوه بر این از افرادی که دست به اجرای طرح های پیشنهادی خواهند زد، مطمئن باشید که در راه سود رسانی به شرکت شما عمل می کنند.
در مرحله آخر آنچه در قالب طرح و ایده در زمینه کاری قرار است اجرا شود را ارزیابی و بررسی کنید.
باید در این مرحله از خود بپرسید که آیا ایده برای پیشرفت شرکت طراحی شده است؟
آیا ما را به اهداف می رساند؟
اگر در پاسخ مدیریت راهبردی چیست به این سوال ها دلایل کافی نداشتید، باید طرح پیشنهادی را بازنگری کنید.
سخن پایانی
تعریف مدیریت استراتژیک به زبان ساده، طرح ایده های مختلف و برنامه ریزی برای اجرای آن ها است.
ایده های پیشنهادی باید بر اساس رفع نیاز های شرکت باشد.
همچنین لازم است که در ایده پردازی طرح هایی به کار گرفته شود که مدیریت راهبردی چیست قابلیت اجرا داشته باشند.
بنابر این در این مقاله به بیان توضیحاتی در رابطه با این مدیریت و نکاتی که برای اجرای ایده ها لازم است به آن ها توجه شود، پرداخته شد.
همچنین باید به انتخاب کارمندان و مدیران اجرایی در حوزه مدیریت استراتژیک اطمینان داشته باشید که
در راستای رشد و پیشرفت منافع شرکت عمل خواهند کرد.
بدین منظور افراد قابل اعتماد را هنگام استخدام در شرکت در اولویت قرار دهید.
مقاله بالا بخشی از مطالب گسترده پریماورا است.
برای یادگیری صفر تا صد این حوزه به آموزش جامع پریماورا نماتک مراجعه کنید.
مدل کنترل استراتژیک و مدیریت راهبردی
اصولا چرا بعضی از کمپانیها وکارخانهها و شرکتهای بزرگ و موفق در مدت زمان کوتاهی به ناگاه با از دست دادن سهام بزرگی از بازار خود به موقعیتی معمولی و حتی تاسفبار تنزل یافته اما برخی بنگاههای کوچک و گمنام به یکباره و در کمال ناباوری به جایگاههای ممتاز و برجستهای در صحنه رقابت داخلی و بین المللی رسیدهاند؟ این چه رازی است که برخی از موسسات، نوسانات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و . را به سهولت تحمل نموده و بر آنها غلبه میکنند و درمقابل برخی سازمانها طعم گس ورشکستگی را چشیدهاند و لذا از ادامه راه باز میمانند؟
به عقیده بسیاری از کارشناسان و متخصصان علم مدیریت و کنترل سیستمها، پاسخ بسیاری از اینگونه پرسشها را میبایست در مفاهیمی چون ، و جستجو نمود.استراتژی عبارت از الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامهریزی شده، بهرهبرداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است.از این منظر یک استراتژی، مشخص کننده سه چیز است:
۱) اینکه چه اهدافی باید محقق گردد.
۲) ثانیا روی کدامین صنایع، بازارها و محصولها باید متمرکز و کانونی شده
۳) ثالثا چگونه جهت بهرهبرداری از فرصتهای محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد و چه فعالیتهایی در این راستا باید انجام گیرد.
مدیریت استراتژیک اما تصمیمات و فعالیتهای یکپارچه در جهت توسعه استراتژیهای موثر، اجرا و کنترل نتایج استراتژیک آنهاست. لذا مدیریت استراتژیک فعالیتهای مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژیها، اتخاذ هرگونه تدابیر درون و برون سازمانی برای انجام و اجرای این راهبردها و در نهایت مدل کنترل فعالیت های مربوط به این استراتژیها را دربرمیگیرد.با نظری موشکافانه به مفاهیم واژههای مورد بحث در فوق میتوان به لزوم استفاده بهینه از آنها پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته و با پیچیدهترشدن تصمیمات سازمانی، لزوم به کارگیریبرنامهای جامع برای مواجهه با مسائل اینچنینی را بیش از پیش هویدا میسازد. این برنامه چیزی جز مدل کنترل استراتژیک نیست.
مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضای راهحل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است و پایههای آن براساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیعکنندگان، دولتها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر جهان وجود دارند، قرار داشته و این عوامل تعیین کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است.
اساسا مدیریت استراتژیک این امکان را فراهم میکند که سازمان به شیوهای خلاق و نوآور عمل کرده و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکرده و دارای ابتکار عمل باشد و در رویکردهایش به مسائل کلان، اعمال نفوذ داشته باشد. به همین قیاس و با تعمیم این ساز و کار، مدل کنترل استراتژیک باعث شده تا فعالیتها به گونهای رقم بخورد که سازمانها سرنوشت خود را رقم زده و آینده را تحت کنترل و سیطره خود درآورند.از جنبه تاریخی نیز منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این است که کمک نموده از مجرای استفاده از روشهای منطقیتر، نظمپذیرتر و کمهزینهتر، راهها و گزینههای استراتژیک را انتخاب و از این رهگذر، راهبردهای کارآمدتری را تدوین نمایند. از طرفی نتیجه تحقیقات کنونی نشان میدهد که کارکنان و بالاخص مدیران از طریق درگیر شدن با این مدیریت راهبردی چیست فرآیند، خود را نسبت به سازمان و یا دولت، متعهدتر و لذا نقش مهمتری را در مدل کنترل استراتژیک ایفا نمایند. تفویض اختیار از دیگر منافع بزرگ این پروسه است و موجب فرصتی شده تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که تحت آن کارکنان ترغیب و تشویق شده تا در فرآیندهای تصمیمگیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیالپردازی را تمرین نموده و بدینگونه منشاء اثربخشی و تاثیرگذاری بیشتری خواهند شد.
فرآیند مدیریت استراتژیک با رویکرد مدل کنترل استراتژیک دارای چهار مرحله است:
الف) تحلیل وضعیت:
اهداف بلندمدت، ماموریت سازمانی، چشمانداز سازمانی، تجزیه و تحلیل محیط داخلی و قابلیتهای سازمانی و نهایتا تجزیه و تحلیل محیط خارجی، از عمده فاکتورهای مطرح و مورد بحث دراین مرحله است.
ب) تدوین استراتژی:
در این مرحله ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلف و با توجه به نتایج بدست آمده در مرحله اول یعند تحلیل وضعیت، استراتژی برتررا انتخاب نموده، لذا مدیران میانی و حتی ردهپایین را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش نماید.
ج) اجرای استراتژی: برای نیل به این مهم باید از سه ابزار بهره برد. اول ساختار سازمانی متناسب با استراتژیها، دوم هماهنگسازی مهارت ها، منابع وتوانمندی های سازمانی در سطح اجرایی و سوم ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان اجرای موفقیتآمیز استراتژی اما به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای مدیریت راهبردی چیست سازمانی نیاز دارد.
د) ارزیابی استراتژی:
اصولا برای تعیین حدود دستیابی به اهداف، استراتژی اجرا شده باید تحت کنترل و نظارت واقع شودکه شامل سه فعالیت اصولی است، اولا بررسی مبانی اصلی استراتژیهای شرکت، ثانیا مقایسه نتایج مورد انتظار با نتایج واقعی و ثالثا انجام اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از این که عملکردها با برنامههای پیشبینی شده مطابقت دارند.
اطلاعاتی که از فرآیند ارزیابی استراتژی به دست میآید به گونهای باید باشد که عملیات و اقدمات را تسهیل نموده و واحدها و کسانی را معرفی کند که نیاز به اصلاح دارند.
البته در زمینه ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک، موانع و معضلاتی نیز وجود دارند. عدم آگاهی مدیریت سطح بالا نسبت به وضعیت واقعی موجود، خودفریبی مدیران سطح بالا به طور جمعی درباره موقعیت موجود، توجه مدیران به حفظ وضع موجود، درهمریختگی دشواریهای مشترک مدیریت سطح بالاوسختیهای عملکرد روزانه، کامیابیهای احتمالی گذشته و اشتباه تلقی نمودن هرگونه تغییر دررابطه با آنچه که در گذشته روی داده، از این دست مشکلات میباشند.
توجه به این نکته ضروری است که اصولا استراتژی ارزش اجرا دارد که قدرت الهامدهی داشته و ارتباط میان استراتژی و وظائف افراد را روشن نماید. درتصمیمگیریها قائل به اولویتبندی باشد و جهت تسهیل ارتباطات، در افراد ایجاد بصیرت نماید.
از طرفی اجرای استراتژی باید با چه سرعتی پیش رفته و تاثیراتاش بر فعالیتهای افراد چگونه و چقدر است و چه کسانی و در چه زمانهایی میبایست مشارکت داشته باشند. ضمن آنکه مسئولیت اشخاص در زمینه اجرای تغییرات نامشخص است و افراد میباید به قصد اجرای استراتژی کاملا تفهیم شده و مسئولیتهای خاص هر یک به آنان واگذار شود. اصولا هر چه تعداد افرادی که به طورمستقیم در فرآیند اجرا مشارکت داده میشوند بیشتر باشد بهتر است. پس از تدوین استراتژی و توافق بر آن نباید سطح علاقه و توجه مدیران ارشد نسبت به آن کم شود، چرا که اگر افراد تحت امر، این موضوع را حس کنند آنگاه علاقه و تعهد خود آنان نیز کاهش مییابد.
در صورت وقوع حوادث غیر مترقبه و پیشبینی نشده باید این موانع سریعا تشخیص داده شده و زمان وقوع این بحرانها و عدم اطمینانها، افراد برای ایجاد راهحلهای خلاقانه و کمهزینه در جهت غلبه بر این معضلات تشویق شوند. در خاتمه، تدوین و اجرای استراتژی نباید تمامی توجه مدیران ارشد را به خود معطوف و جلب نماید تا مبادا آنان فراموش کنند که کسب وکار و اداره امور، اصل است.
مدیریت راهبردی یا بیزینس کوچینگ تفاوت و تشابه :
به طور کلی، این است که به شما کمک کند چشم اندازی برای کسب و کار خود طراحی کنید که با ارزش های شما و اهدافی که برای زندگی خود دارید هماهنگ باشد. با در دست داشتن این چشم انداز، آنها راهنمایی، پشتیبانی و مسئولیت پذیری لازم برای تعیین و پیشبرد اهداف خود را در اختیار شما قرار می دهند و به شما این امکان را می دهند که کسب و کار خود را از جایی که هست به جایی که می خواهید ببرید.
یه تعریف ساده از کوچ:
فردیست با مهارت زیاد در کسب و کار شما که آموزش کوچ کردن را در یک موسسه معتبر طی کرده و اعتماد شما را جلب کند.
کوچ بایستی آگاهی محیطی کافی برای شناخت نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید سازمان یا شرکت را داشته باشد با اهداف ما آشنایی کامل داشته باشد.
توانایی برقراری ارتباط با شما را داشته باشد. با ابزار روز کسب و کار شما آشنایی داشته و با مطالعه ابزارهای آینده بازار را به شما معرفی کند بطور مثال در شرایط فعلی کرونایی یک شرکت تولیدی پوشاک که به طریق سنتی اقدام به پخش پوشاک می کرده با ابزارهای روز به فروش آنلاین می پردازد در واقع کوچ آنها این راه را به آنها نشان داده است.
شاید تعجب کنید و بگویید آنها الزاما کوچ نداشته اند و اجبار بازار آنها را به این سمت و سو سوق داده است.
در واقع توسط جبر بازار کوچ شده اند اما آن شرکت هایی که با محیط شناسی کافی و بهره گیری از یک کوچ حرفه ای از خیلی وقت پیش اقدام کرده اند امروز تبدیل به غول های تجارت الکترونیک شده اند. در واقع ابزار تجارت را تغییر داده اند. پس کوچ ها باعث می شود ما در وقت صرفه جویی کنیم و رشد پیدا کنیم از ابزار مناسب استفاده کنیم.
خب ببینیم مدیریت راهبردی چیست؟
مدیریت استراتژیک (راهبردی) عبارت است از برنامه ریزی، نظارت، تجزیه و تحلیل و ارزیابی مستمر تمامی نیازهای یک سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد خود. تغییرات در محیطهای کسبوکار، سازمانها مدیریت راهبردی چیست را ملزم میکند تا استراتژیهای موفقیت خود را به طور مداوم ارزیابی کنند. فرآیند مدیریت استراتژیک به سازمان ها کمک می کند تا وضعیت فعلی خود را بررسی کنند، استراتژی ها را به کار گیرند، آنها را به کار گیرند و اثربخشی استراتژی های مدیریت اجرا شده را تجزیه و تحلیل کنند. استراتژی های مدیریت استراتژیک شامل پنج استراتژی اساسی است و بسته به محیط اطراف می تواند در اجرا متفاوت باشد. مدیریت استراتژیک هم برای پلتفرم های داخلی و هم برای موبایل اعمال می شود.
مزایای مدیریت استراتژیک به طور کلی تصور می شود که مدیریت استراتژیک دارای مزایای مالی و غیر مالی است. فرآیند مدیریت استراتژیک به سازمان و رهبری آن کمک می کند تا در مورد وجود آینده خود فکر کرده و برای آن برنامه ریزی کند و مسئولیت اصلی هیئت مدیره را انجام دهد. مدیریت استراتژیک جهت سازمان و کارکنان آن را تعیین می کند. برخلاف برنامههای استراتژیک یکبار انجام شده، مدیریت استراتژیک مؤثر به طور مستمر فعالیتهای سازمان را برنامهریزی، نظارت و آزمایش میکند و در مدیریت راهبردی چیست نتیجه کارایی عملیاتی، سهم بازار و سودآوری بیشتری را به همراه دارد.
مفاهیم مدیریت استراتژیک مدیریت استراتژیک مبتنی بر درک واضح سازمان از مأموریت خود است. چشم انداز آن برای جایی که می خواهد در آینده باشد. و ارزش هایی که اقدامات آن را هدایت می کند. این فرآیند مستلزم تعهد به برنامه ریزی استراتژیک است، زیر مجموعه ای از مدیریت کسب و کار که شامل توانایی سازمان برای تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است. برنامه ریزی استراتژیک همچنین شامل برنامه ریزی تصمیمات استراتژیک، فعالیت ها و تخصیص منابع مورد نیاز برای دستیابی به آن اهداف است.
داشتن یک فرآیند تعریف شده برای مدیریت استراتژی های یک موسسه به سازمان ها کمک می کند تا تصمیمات منطقی بگیرند و اهداف جدید را به سرعت توسعه دهند تا همگام با تکنولوژی در حال تحول، بازار و شرایط تجاری باشند. بنابراین، مدیریت استراتژیک می تواند به سازمان کمک کند تا مزیت رقابتی کسب کند، سهم بازار را بهبود بخشد و برای آینده خود برنامه ریزی کند.
به نظر می رسد که مدیر راهبردی وظیفه مدیریت مجموعه است دانشی است که باید داشته باشند و بیزنس کوچینگ ها در واقع یک هادی و مربی است برای مدیری که دانش راهبردی کافی ندارد، برای یک موضوع واحد . فقط باید دید کوچ انتخاب شده چقدر صلاحیت دارد؟ آیا دوره های 60 ساعته می تواند به یک مدیر را به قول خودشان کوچینگ نماید؟
تفکر استراتژیک (Strategic thinking) چیست؟ | 5 ویژگی مهم تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک میتواند به مدیران بسیار کمک کرده و موجبات رشد شرکت آنها را فراهم کند. برنامه ریزی استراتژیک به مجموعه ای از چهارچوبها و تئوریهایی گفته میشود که به کمک ابزارها و تکنیکها برای کمک به مدیران طراحی شده است. این برنامه الزاما قابلیت اجرا ندارد زیرا با گذر زمان تغییر پیدا میکند و گاهی مشکلی از سازمان حل نمیکند بلکه فقط موجب تسکین سازمان میشود و با از بین رفتن آن اثرش نیز از بین رفته و در نتیجه مشکلات سازمان بزرگتر میشود.
بنابراین لازم است افرادی برنامه استراتژیک را در سازمان ها طراحی نمایند که از تفکر استراتژیک برخودار باشند. این برنامه تنها یک هدف نیست بلکه مجموعه ای است که به مدیران کمک میکند تا بتوانند در تصمیمگیری های خود موفق شوند. بنابراین ضرورت تفکر استراتژیک و ضرورت آن بر هیچ کس پیچیده نیست و این رویکرد مدیریتی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که در ادامه شما را با آن آشنا خواهیم کرد.
منظور از تفکر استراتژیک چیست؟
یکی از اصطلاحاتی که در دنیای استرتژی جدیدا بر سر زبانها افتاده است تفکر استراتژیک است. که در ادامه آن را برای شما شرح خواهیم داد. محیط کسب و کار در امروزه پیچیدگیهای خاص خود را دارد و دچار تحولات جهشی و ناپیوسته میشود. تحولات پیدرپی در پارادایمها و تغییرات غیر خطی مدیریت راهبردی چیست و پیچیده و رقابتی که حیطه بندی در آن مشخص نیست از ویژگیهای کسب و کارهای امروزی هستند که منجر میشوند پیش بینی اتفاقات آینده بسیار سخت شود.
مبنای تفکر استراتژیک بر اساس پیش بینی حوادث آینده که شامل فرصتها و تهدیدها است. و هنگامی که تفاوت بسیار زیادی میان واقعیت و پیش بینی وجود داشته باشد برنامه ریزی استراتژیک بی معنا میشود. پس برنامه ریزی راهبردی نیازمند ثبات و پایداری در محیط، عوامل موثر بر محیط و اکنش و کنش هایی قابل فهم است.
در نتیجه میتوان گفت این نوع برنامه ریزی برای محیط کسب و کار امروزی گزینه مناسبی نیست. با افزایش مشکلات در محیط کسب و کار زمینه برای پیدایش تفکر راهبردی فراهم شد. زیرا این تفکر میتواند موثرتر از برنامه استراتژیک باشد.
در حال حاضر تعریف خیلی دقیقی برای تفکر راهبردی وجود ندارد اما میتوان گفت این تفکر به عنوان یک مکمل در برنامه ریزی استراتژیک وارد شده و رویکرد راهبری مناسب در سازمان به حساب می آید. پس بهتر است به جای تعریف تفکر استراتژیک ویژگیها و ماهیت آن را بررسی کرد تا بتوانیم به خوبی آن را شناخته و در برنامه های خود به کار ببریم.
ماهیت تفکر راهبردی
افراد مختلفی در جهان تعاریفی از تفکر استراتژیک ارائه داده اند که در واقع ماهیت آن را نشان میدهد و نه تعریفی از آن. هنری مینتزبرگ این تفکر را به عنوان نمای یک پارچه ای از ایده کسب و کار بیان میکند. گری هامل تفکر راهبردی را به عنوان معماری هنرمندان های در کسب و کار میداند که نمادی از خلاقیت در محیط کسب و کار است.
رالف استیسی تفکر راهبردی را طرح ریزی تعریف میکند که بر مبنای یادگیری شکل گرفته است و هر تعبیری نمایان کننده این رویکرده است. این در حالی است که پراهالاد و هامل اعتقاد داشتند تفکر راهبردی شیوهای ویژه برای اندیشیدن است که به عنوان یک مهارت استراتژی در نظر گرفته میشود. در کل این نوع تفکر را میتوان به عنوان مبنایی جهت ایجاد کردن راهبریهای جدید دانست که میتواند قواعد رقابتی را تغییر داده و چشم انداز متفاوتی از وضعیت موجود ارائه میدهد. در نتیجه میتوان این تفکر را معماری هنرمندانه بر مبنای خلاقیت، فهم ناپیوستگیها و کشف در محیط کسب و کار دانست.
در حالت کلی میتوان تفکر استراتژیک را طرح ریزی عملکردها بر اساس یادگیریهای جدید دانست. این فرایند مداوم بوده و جهت رفع ابهام در محیطهای پیچیده به کار میرود. این مدیریت راهبردی چیست تفکر میتواند منجر به مزیت رقابتی شده و این هدف با فهم قواعد بازار و جوابگویی خلاقانه انجام می گیرد که می توان در محیط ناپایدار کسب و کار آن را یک پدیده بی نظیر دانست.
منظور از تفکر راهبردی این نیست که مدیران آینده را پیش بینی کنند بلکه هدف تشخیص هر چه سریعتر وضعیت بازار و استفاده کردن از فرصتهایی است که دیگران به آنها توجه ندارند. داشتن تفکر استراتژیک به این معنا نیست که چند اقدام ساده انجام شود. بلکه مدیران باید بتوانند عواملی که بر سازمان اثر می گذارند را شناسایی کرده و با دید درستی بتوانند راه حل ها را بسط دهند.
اگر بخواهیم کلی به این ماجرا نگاه کنیم تفکر استراتژیک داشتن نوعی بصیرت از وضعیت موجود و استفاده از فرصتهای پیش آمده است که با استفاده از این تفکر میتوان سریعا و قبل از رقیبان فرصتها را پیدا کرده و از آنها استفاده نمود.
همچنین نباید فراموش کنیم که این تفکر علاوه بر توجه به روندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … نیازمند مدیری است که بتواند همبستگی این روندها را تشخیص دهد و عوامل موثر در دستیابی به هدف مورد نظر را شناسایی کند.
مزایای تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک دارای مزایای بسیاری است. این تفکر موجب افزایش اعتماد میان همکاران در یک سازمان می شود و آنها را ترغیب به اصل کار گروهی در کنار هم میکند. همانطورکه میدانید هماهنگی میان افراد یک سازمان از اهمیت زیادی برخودار است و ساز مخالف دلخواه هیچ کس نیست. در اثر این نوع تفکر سایر افراد سازمان متعهدتر شده و عملکرد آنها بهبود پیدا میکند و با استفاده از این نوع تفکر تفکر ناب جایگزین تمام فکرهایی میشود که فایدهای ندارند.
رابطه میان تفکر راهبردی و برنامه راهبردی
در ابتدا در مورد تفکر راهبردی و همچنین برنامه ریزی راهبردی صحبت کردیم. همانطورکه گفتیم تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک میتوانند به عنوان مکمل در کنار یکدیگر فعالیت کنند. تفکر راهبردی موجب خلق چشم انداز میشود و برنامه ریزی راهبردی ابزاری برای پیاده سازی این چشم انداز است.
تفکر استراتژیک سعی میکند جهت گیری مناسبی برای سازمان تعیین مدیریت راهبردی چیست کند و برنامه ریزی استراتژیک تلاش میکند سازمان را در جهت مشخص شدهای پیش ببرد. میتوان گفت مفهوم این دو متمایز از هم بوده و در حالت کلی هنگامی که تفکر استراتژیک شکل گرفت در ادامه روند شکل گرفتن آن برنامه ریزی راهبردی اتفاق میافتد.
ویژگی تفکر استراتژیک
افراد استراتژیست دارای ویژگیهای خاصی می باشند که لازم است مدیران و افراد یک سازمان نسبت به آنها آگاهی داشته باشند. از جمله این ویژگیها میتوان به مواردی نظیر موارد زیر اشاره کرد.
چقدر با نقش تفکر راهبردی و استراتژیک در مدیریت آشنا هستید؟
تفکر راهبردی چیست؟
یکی از مهمترین ویژگیهای مدیران موفق، نگرش راهبردی و استراتژیک آنها به مسائل و رویدادها است.تفکر راهبردی نقش مهمی در مدیریت سازمانها ایفا میکند. اما اصلا تفکر راهبردی چیست و چه نقشی در مدیریت ایفا میکند؟ در ادامه با ذهن همراه باشید.
تفکر راهبردی چیست؟
قبل از تعریف تفکر راهبردی لازم است تعریف درست و جامعی از راهبرد یا استراتژی داشته باشیم. راهبرد چیست و ویژگیهایی دارد؟ راهبرد یا استراتژی تعاریف متنوع و گوناگونی دارد. هنوز کارشناسان نتوانستهاند تعریف واحدی از مفهوم استراتژی یا راهبرد ارائه دهند.
اما با بررسی همه تعریفهای مختلفی که از راهبرد ارئه شده است، میتوانیم به این جمله درباره راهبرد برسیم: راهبرد عبارت است از تعیین اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت و تعریف نقشه راه برای رسیدن به این اهداف.
با این تعریف، میتوان به این نتیجه رسید که تفکر راهبردی در مدیریت یعنی شما این توانایی را داشته باشید که بتوانید اهداف سازمان یا مجموعه تحت مدیریتتان را تعیین کنید، آن را برای گروهتان تعریف کنید و نقشه راه رسیدن به اهداف را ترسیم کنید.
مدیری میتواند راهبردی فکر کند که سه ویژگی مهم داشته باشد. ویژگی اول، چشمانداز قدرتمند است. این مدیریت راهبردی چیست ویژگی به آن معنا است که مدیران بتوانند با استفاده از اطلاعات به دست آمده از طرف کارشناسان، به درستی آینده را پیشبینی کنند و نقشه راه را به درستی ترسیم کنند.
با استفاده از این توانایی میتوان همه وجوه مسائل و رویدادها را به درستی درک کرد و معانی عمیق و لایههای مختلف رویدادها را دید.
ویژگی دوم مدیری که راهبردی فکر میکند، خلاقیت اوست. خلاقیت به مدیران این قابلیت را میبخشد که بتواند از میان راهحلهای موجود بهترین راهحل را، هرچقدر نامتعارف و ناممکن به نظر برسد، به درستی ببیند و انتخاب کند. پیدا کردن راهحل صحیح از میان گزینههای موجود از دیگر قابلیتهایی ست که با خلاقیت در افراد به وجود میآید.
سومین ویژگی، تفکر سیستمی است. تفکر سیستمی به این معناست که در بررسی مسائل و رویدادها بدون تمرکز بر جزییات، همه مسائل را در ارتباط با هم و دخیل در نتیجه ببینیم. مدیری که تفکر راهبردی دارد میتواند ورای واقعیتهای سحطیتر، لایههای عمیق مسائل و رویدادها را ببیند و در ریشهیابی علل چالشها دقیقتر و صحیحتر عمل کند.
نقش تفکر راهبردی در مدیریت
تفکر راهبردی
با وجود این حقیقت که تفکر راهبردی و استراتژیک نه در مدیریت، که در تمام شئون زندگی کاربرد دارد، نمیتوان نقش پررنگ این تفکر را در مدیریت موفق سازمانها و هدایت گروهها نادیده گرفت.
تفکر راهبردی به مدیران این مزیت را میبخشد که بتوانند به درستی اهداف و برنامههای سازمان را پایهریزی کنند و برای دستیابی به آنها، برنامه و نقشه راه مدونی بچینند.
مدیرانی که تفکر راهبردی دارند، بسیار خلاقند. آنها میتوانند برای رویارویی با هرچالش یا رسیدن به هر هدف، چندین و چند راهحل متفاوت ارائه دهند. خلاقیت مدیران میتواند یکی از مهمترین عوامل پیشبرنده سازمانها در رسیدن به اهداف و برنامههای تعریف شده باشد.
از طرفی دیگر، مدیرانی که راهبردی فکر میکنند، دوست دارند هر نظم موجود را به چالش بکشند و دراصول و مبانی تجدیدنظر کنند. این ویژگی باعث میشود که سازمان تحت امر این مدیران، هربار با نظمی از نو بنا شده به سمت جلو حرکت کند و اصول و قواعد کهنه یا مستهلک شده از دور خارج شوند.
مدیران راهبردی، فرصتطلبترین عضو گروهند. آنها با توانایی ویژه خودشان در ساخت فرصت از هر تهدید و چالش، میتوانند به بهترین وجه ممکن گروه را تا رسیدن به هدف نهایی هدایت کنند.
آنها از هیچ چالشی نمیترسند و حتی در تاریکترین موقعیتها هم توانایی پیدا کردن نور و حرکت به سمت آن را دارند. این افراد میتوانند یک قدم جلوتر از دیگران حرکت کنند و با ترکیب خلاقیت و فرصتطلبی، سازمان را به موفقیت میرسانند.
مدیران با تفکر راهبردی، در ایجاد روابط گرم و صمیمانه میان اعضای گروه و سازمان میتوانند همدلی عمیق و همکاری گستردهای میان اعضا ایجاد کنند. این حس همدلی و همکاری تاثیر قدرتمندی در پیشبرد اهداف گروه دارد.
آنها میدانند که چطور میتوان از قابلیتهای هرعضو گروه در رسیدن به اهداف مشترک استفاده کرد و چطور اعضای سازمان را برای رسیدن به هدف مشترک، یکدل و همراه کرد.
همین ویژگی مدیران راهبردی باعث شده است که معمولا این افراد روابط قدرتمندی با اعضای تیم خودشان داشته باشند و شخصیت کاریزماتیک آنها باعث اطاعت و فرمانبردای اعضای تیم به میل خودشان میشود.
آنها معمولا کمترین چالش را با اعضای گروه خواهند داشت. چرا که اعضا با رغبت از دستورات و راهنماییهای آنها اطاعت میکنند.
آینده نگری، ویژگی دیگر مدیرانی است که با تفکر راهبردی آشنا هستند و آن را به کار میگیرند. تفکر سیستمی این افراد باعث ایجاد قضاوتهای درستی نسبت مدیریت راهبردی چیست به وضعیت و چشماندازها خواهد شد و همین مساله باعث میشود که مدیران استراتژیک، به عنوان مدیران آیندهنگر مطرح شوند.
آنها آینده و نقشه راه را به درستی میبینند و از توانایی برنامهریزی برای رسیدن به این اهداف برخوردارند.
تفکر انتزاعی یکی دیگر از ویژگیهای این دسته از مدیران است. آنها برای ریشهیابی مسائل و تفسیر چالشها، از الگوهای پیشین به خوبی استفاده میکنند و با تطبیق موقعیتهای مشابه، به راهحلهای درستتری برای چالشهای پیش رو میرسند.
چطور استراتژیک فکر کنیم؟
استراتژی مدیریتی
همه آنهایی که تفکر استراتژیک دارند، از بدو تولد با این تفکر به دنیا نیامدهاند. اکثر ویژگیهای ذهنی و شخصیتی افراد، اکتسابی است. یعنی میتوان با تلاش و تمرین آنها را کسب کرد و در خود پرورش داد. اما چطور میتوان تفکر استراتژیک داشت؟ با ما در ادامه همراه باشید.
یک؛ اهداف را با برنامه پیش ببرید.
مهمترین راهبرد برای دستیابی به نتایج مطلوب در سازمانها، داشتن برنامهریزی دقیق و درست است. سعی کنید فواصل زمانی مشخصی را تعیین کنید و در این فواصل حتما تمام برنامههای سازمان یا گروه را ثبت کنید.
این برنامهها میتوانند از جزییترین امور تا بزرگترین فعالیتهای گروه را شامل شوند. برنامهها را با توجه به اهداف کوتاهمدت، بلند مدت و میان مدت تنظیم و تدوین کنید.بعد از ثبت برنامه دو کار مهم باید انجام شود.
اول اینکه سعی کنید تمام فعالیتهای گروه را براساس برنامه تنظیم کنید و آنها را ملزم به پیروی از برنامه کنید. و دوم، باید سعی کنید در انتهای بازه زمانی تعیین شده در برنامه، وضعیت گروه در عمل به برنامه تدوین شده را بسنجید. یعنی باید درصد پیشرفت براساس برنامه را بررسی و نتیجه را به اعضای گروه اعلام کنید.
درنظر گرفتن سیاست تشویق و تنبیه برای میزان موفقیت اعضا در عمل به برنامه میتوان یک محرک قوی برای عملکرد گروه براساس برنامهریزی باشد. از این مورد هم غافل نشوید.
دوم؛ زیاد فکر کنید
لازم است که برای رسیدن به اهداف گروه، استراتژیک فکر کنید و برای اینکه بتوانید تفکر استراتژیک داشته باشید، باید متفکران کاملی باشید. تفکر استراتژیک به عنوان یکی از متعالیترین انواع تفکر، درصورتی عملی خواهد شد که شما بتوانید درست فکر کنید.
ساعاتی از شبانهروز را با خودتان خلوت کنید. به اهداف و برنامهها و راههای رسیدن به آنها فکر کنید. کتاب زیاد بخوانید و از تجربیات مشابه برای مقایسه و الگوسازی استفاده کنید.
فلسفه و روانشناسی یکی از تسلیبخشترین و درعین حال کمککنندهترین موضوعاتی هستند که برای درست اندیشیدن به آنها نیاز دارید. از کتابهایی که ذیل عنوان فلسفه و روانشناسی میگنجند غافل نشوید.
سوم؛ هدفمند برنامهریزی کنید.
برنامه ریزی هدفمند
هربرنامهای که برای گروه و سازمانتان درنظر میگیرید باید درراستای رسیدن به اهداف بلندمدت، کوتاهمدت یا میانمدتتان باشد. ریزترین جزییات فعالیت شرکت یا سازمان شما باید با نیمنگاهی به اهداف تعریف شده و درچارچوب رسیدن به آنها طراحی شود.
دراین صورت میتوانید تمام فعالیتها را با اهدافتان هم راستا کنید و به بهرهوری بالایی برسید.
چهارم؛ انتزاعی باشید
تکنیکهای ذهنی مایند مپینگ یا نقشه ذهنی بهترین کمککننده در دیدن مسائل و ارائه راهحل برای مشکلات است. سعی کنید تکنیکهای تصویرسازی ذهنی را در تمرینات روزانهتان جا بدهید و آن را جدی بگیرید. جان کلام اینکه انتزاعی باشید.
پنجم؛ پرسشگری را فراموش نکنید
ساده از کنار اتفاقات و رویدادها عبور نکنید. هر رویداد و مساله، لایههایی دارد که از دید عموم ناظران مخفی میمانند. شما به عنوان یک مدیر راهبردی باید درپی یافتن و کشف این لایههای پنهانی باشید. لازمه درک درست جزییات و مسائل، پرسشگری است. با پرسشگری میتوانید وجوه مختلف مسائل را بهتر ببینید و بسنجید.
همانطور که قبلا هم اشاره کردم، تفکر استراتژیک از آن مهارتهای ذهنی است که نهتنها در مدیریت و هدایت گروه بلکه در تمام ابعاد زندگی به کمک و یاری شما خواهد آمد. هیچ مدیر موفق و شایستهای یک شبه و به طور ناگهانی به تواناییهای مدیریتی بالای خود دست پیدا نکرده است و هیچ کدام از آنها از بدو تولد مدیر نبودهاند.
آنها تنها یک تفاوت اساسی با سایر افراد دارند؛ تلاش کردهاند تا مهارتهای ذهنی موردنیاز برای هدایت و رهبری را درخودشان تقویت کنند و در این راه صبر و پشتکار را سرلوحه قرار دادهاند.
نظر شما چیست؟ شما چطور فکر میکنید؟ نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.